.......
ای نازنینم
گرچه...
گرچه در سینه جای دل دنیایی از غمها دارم
اما برای عاشقی کردن برایت
دنیایی از دلها را کم دارم
عشق تو رنگین کمان است
برای داشتن عشقت
باران نیاز است ابر نیاز است و آسمان و نور
باران اشکم
ابر چشمانم
آسمان ...
آسمان شبهای عاشقی است
اما ...
نور کجاست ؟
ای ماه من نور از توست
تو ماه منی امید از توست ...
کاش
کاش می شد یک شب به ماه رسم من
تا ببینم روی ماهت را گلم
در شبهای تار من ماه کجاست ؟
کجاست ؟
در بی قراری های من آرام جان کجاست ؟
کجاست ؟
آه
دنیا چنین بودست و چنین است ...
دل بی قرار و آرام جان نیست شبها تار ولی روی ماهش نیست ...
نمی گویم نیست
ولی روی ماهش نیست
من تورا می خواهم
بی تو همه نیست و هیچ هست
کاش یک شب ماه را در آغوش بگیرم
کاش من
سیاهی
نور را در آغوش بگیرم ...
می نشینم تا صبح باز هم شب شود
شبی عاشقانه با یار اما
اینبار نه با صدایش تنها
می نشینم منتظر تا روی ماهش را ببینم ..
|